چگونه استارت آپ ها در "تله ساندویچ" قرار می گیرند

ساخت وبلاگ

یک الگوی خوشمزه و ذهنی برای مقابله با 3 چالش اساسی راه اندازی

دنیای راه اندازی به هیچ وجه از مشاوره ، "هک" و لیست اسرار به موفقیت نیست. این یک جنگل از کارشناسان جارگون ، صندلی و اصطلاحات غالباً مبهوت است.

فلسفه غالب برای مقابله با سرمایه گذاری های جدید ، راه اندازی لاغر است. پس از 10 سال رشد و پذیرش ، استارتاپ لاغر مانند پراکنده و رقیق کننده آن احساس می کند (حتی یک پدر بنیانگذار که اخیراً شایعه شده است ، "آیا استارتاپ لاغر مرده است؟"). و تمرکز آن به طور خاص و بی شرمانه در مرحله اولیه چرخه عمر محصول است.

آیا روش ساده تر و گسترده تری برای قاب کردن معضل راه اندازی وجود دارد؟

این همان چیزی است که من چند هفته گذشته در مورد آن فکر کرده ام. وقتی روشها ، ابزارها و چارچوب هایی را که با آنها روبرو شده ام یا از آن استفاده کرده ام ، تجزیه می کنم-و جارگون را فیلتر می کنم-من سؤالات اساسی راه اندازی زیر را باقی می آورم:

1. آیا مردم آن را می خواهند؟

2. چگونه آن را درست می کنید؟

3. چگونه مشتری می گیرید؟

چالش در شناسایی اینها به عنوان مشکلات اساسی برای حل نیست. چالش واقعی این است که چگونه شما در اولویت قرار دادن و تعادل تلاش خود برای هر یک قرار دارید.

تجربه من در تعامل با صدها سرمایه گذاری جدید طی این سالها این است که اولویت بندی آنها از 3 مشکل اساسی راه اندازی به طور جدی Askew است. و بسیاری از آنها به دلیل این حس ناچیز از آنچه مهم است ، شکست می خورند.

که ما را به ساندویچ می رساند.

ما می خواهیم از جادوی ساندویچ استفاده کنیم تا (فقط کمی دست و پا چلفتی) قیاس با چگونگی تعادل در این 3 چالش اساسی را ایجاد کنیم.

تصور کنید که 3 چالش نمایانگر عناصر اساسی یک ساندویچ - بالا ، پر کردن و پایه است (نبوغ تا کنون ، درست است!؟).

بنابراین ساندویچ های بیشتر افراد نوپا مانند چه چیزی به نظر می رسند!؟

یک ساندویچ خوشمزه ، اما ...

استارت آپ ها تقریباً به اندازه کافی وقت یا سخت گیری را صرف درک آنچه مشتریان می خواهند (بالای ساندویچ) صرف نمی کنند. سناریوی معمولی این است که آنها ممکن است یک نظرسنجی عجولانه انجام دهند ، یا مصاحبه های خشن انجام دهند ، یا شاید 1-2 اساسی را انجام دهندنمونه های اولیه با برخی از آزمایشات خشن و غریزی. در این صورت است که تعصب تأیید اجتناب ناپذیر را به خود جلب می کند و اهداف لاغر آنها را از بین می برد. مغز محصول میمون آنها آرامش دارد و موافقت می کند که به طور زودرس به مرحله "سرگرمی" (پر کردن a. k. a.) در ساخت محصول شما پرش کند.

استراتژی ساخت ساندویچ خوب ، رویکرد بد محصول.

شما کاملاً باید وقت و تلاش بیشتری را برای درک آنچه مشتریان شما می خواهند صرف کنید (در دفاع از آن ، این دقیقاً همان چیزی است که روش راه اندازی لاغر همه چیز در مورد آن است).

از نظر ساخت محصول ، این پر کردن خوشمزه و هیجان انگیز است! خوشمزه - لذیذ! اما امروزه ، مگر اینکه با فناوری های برش بازی کنید ، نیازی به حمل آن ندارید. برای اکثر مبتدیان ، نسخه های اولیه و حداقل محصول شما باید آسان باشد. شما مجموعه ای از ابزارها ، زبانها ، سیستم عامل ها و فناوری ها را دارید که تقریباً همه چیز را سریعتر ، ساده تر و ارزان تر می کند.

مشکل این است که شما می توانید برای همیشه در مرحله ساخت ، ترفند ، بهینه سازی پیشگیرانه و پولیش هزینه کنید. شما فقط باید جلوی آن را بگیرید. اگر خودتان را در این بخش از ساندویچ می گذرانید ، اشتباه می کنید!

که ما را به آخرین چالش نحوه دستیابی به مشتریان سوق می دهد. اکثر مردم فکر کافی نمی کنند که چگونه مشتری را به دست می آورند تا اینکه بعد از اینکه ادعا می کنند مشتریان می خواهند چه چیزی را می خواهند و نسخه های اول (یا چندین) را ساخته اند. این خیلی دیر استبدیهی است ، شما لازم نیست قبل از ساخت محصول ، مشتریان را به دست آورید (اگرچه روش های زیادی برای مخاطبان ، جوامع ، ثبت نام ها و موارد دیگر وجود دارد). اما شما مطمئن هستید که جهنم نیاز به کشف ، آزمایش و اعتبارسنجی برخی از راه هایی دارد که باید بتوانید مشتری را بدست آورید.

بنابراین ، باید به نظر برسد که استارتاپ-ساندویچ-تعادل شما چگونه به نظر می رسد؟

تلاش های شما باید بیشتر شبیه این ساندویچ باشد. اگر فکر می کنید این ساندویچ بسیار معمولی به نظر می رسد ، درست است. اما ساندویچ های بد استراتژی راه اندازی خوبی را ایجاد می کنند.

در واقع ، اگر شما یک ساندویچ واقعی ساندویچ بودید ، در واقع باید از انگشتان خود استفاده کنید تا بتوانید پایگاه "خرید مشتری" را به وسط "ساخت" در یک رویکرد همزمان تر (بازاریابی محصول A. K. A) در وسط قرار دهید.

بسته بندی (ببخشید)

در هر یک از 3 مشکل اساسی ، جهان های پیچیدگی ، چالش و برنده/از دست رفته وجود دارد. هیچ چیزی که (هر) پست کوتاه نمی تواند به طور معناداری به آن بپردازد. این اکستازی و عذاب حضور در سنگرها با سرمایه گذاری های جدید دیجیتال است. هیچ پاسخ آسان یا برش های کوتاه وجود ندارد (اگرچه این فیلم ترکیبی Y در مورد چگونگی یافتن "مناسب بازار محصول" بسیار استثنایی است و تقریباً قیاس ساندویچ را شامل می شود).

با این حال، اگر قصد دارید به آن سنگرها جهش کنید، یا شاید نفسی بکشید، از خود بپرسید که آیا در مورد اولویت بندی خود هوشمندانه عمل می کنید. ممکن است، مانند بسیاری دیگر از قبل از شما، در دام «تله ساندویچی» گرفتار شوید که بیش از حد وسواس زیادی به پر کردن غذا دارید، بدون توجه به چیزی که واقعاً همه چیز را با هم نگه می دارد.

به طور باورنکردنی، این اولین بار نیست که من یک قیاس مرتبط با ساندویچ را با توجه به استراتژی محصول کاملاً شکنجه می‌دهم. این پست مربوط به 8 سال پیش در معضل همبرگر خالی نوعی پیش درآمد عجیب برای این یکی است.

جاستین مک موری یکی از بنیانگذاران Early Days است. او دوست دارد کسب و کارهای دیجیتالی را با استراتژی ضد ساندویچ در ذهن ایجاد کند. اگر کارآفرین یا رهبر تجاری هستید که با چالش هایی در زمینه اختراع محصول، طراحی تجربه مشتری یا رشد درآمد دست و پنجه نرم می کنید، تماس بگیرید.

مدرسه ی فارکس...
ما را در سایت مدرسه ی فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مینا لاکانی بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 23:03